بهترین شعرهایی که خوانده ام

ساخت وبلاگ
عماد خراسانی : دم به دم حلقه اين دام شود تنگتر و من دست و پايي نزنم خود ز كمندت نرهانم سرپر شور مرا نه شبي اي دوست به دامان تو شوي فتنه ساز دلم و سوز نهانمساز بشكسته ام و طائر پر بسته نگاراعجبي نيست كه اين گونه غم افزاست فغانم نكته عشق ز من پرس به يك بوسه كه داني پير اين دير جهان مست كنم گر چه جوانمگر ببيني تو هم آن چهره به روزم بنشيني نيم شب مست چو بر تخت خيالت بنشانمكه تو را ديد كه در حسرت ديدار دگر نيست "آري آنجا كه عيان است چه حاجت به بيانم؟ عماد خراسانی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 217 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:42

پاییزِ برگریز

مانند یک مسافر ِغمگین

از کوچه های ابریِ آذر

عبور کرد

و کوله بار ِ رنگیِ خود را

بر دوشِ خُشکِ درختان نهاد

پاییز برگریز

با گامهای ریز

از روی سنگفرشِ زردِ خیابان گذشت

با مهرِ مهربان وداع کرد

و دستِ آبیِ آبان را

با خود گرفت و بُرد

پاییز برگریز گذر کرد و بعد از آن

باران

در بُهت ِسردِ پنجره ها یخ زد

صحرا

در چشمِ سبزِ درختان

سپید شد !

پاییز رفته بود

وَ یلدا

با چشم هایی از بلور و بنفشه

می گریست !

#دکتریدالله_گودرزی

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 206 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:42

عماد خراسانی : اشکها آهسته ملغزند بر رخسار زردم آرزو دارم روم جایی که دیگر بر نگردم شاه مرغان چمن بودم ولی چون بوم بیدل ناله ای گر داشتم در گوشه ی ویرانه کردم روز وشبها رهسپر گشتند و افزودند دائم شامها داغی به داغم روزها دردی به دردم عهد کردم این پریشانی دگر با کس نگویم گفت آخر با تو دردم اشک گرم و آه سردم میروی و میروم پیمانه گیرم تا ندانم من که بودم؟">بودم؟ یا چه بودم؟ یا چه هستم؟ یا چه کردم؟عماد خراسانی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 194 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:42

صائب تبریزی :

حُسن تو باده ای است که شرم است شیشه اش
خال تو دانه ای است که دام است ریشه اش

روی تو آتشی است که زلف است دود او
شیری است غمزه ی تو که دلهاست بیشه اش

سروی است قامت تو که از جای می کند
در هر دلی که پنجه فرو برد ریشه اش

دست از هنر چگونه نشوید کسی به خون؟
فرهاد را ز وای درآورد تیشه اش

چون اختیار پیشه و شغل دگر کند؟
که شد ز روز ازل عشق پیشه اش

صائب تبریزی

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:42

همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویىچه زیان تو را كه من هم برسم به آرزویى؟!به كسى جمال خود را ننموده‏یى و بینمهمه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى!غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلمتو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى!به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مویمشده‏ ام ز ناله، نالى، شده ‏ام ز مویه، مویىهمه خوشدل این كه مطرب بزند به تار، چنگىمن از آن خوشم كه چنگى بزنم به تار مویى!چه شود كه راه یابد سوى آب، تشنه كامى؟چه شود كه كام جوید ز لب تو، كامجویى؟شود این كه از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت!من خشك لب هم آخر ز تو تَر كنم گلویى؟!بشكست اگر دل من، به فداى چشم مستت!سر خُمّ مى سلامت، شكند اگر سبویىهمه موسم تفرّج، به چمن روند و صحراتو قدم به چشم من نه، بنشین كنار جویى!نه به باغ ره دهندم، كه گلى به كام بویمنه دماغ این كه از گل شنوم به كام، بویىز چه شیخ پاكدامن، سوى مسجدم بخواند؟!رخ شیخ و سجده‏ گاهى، سر ما و خاك كویىبنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمىبنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى!نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسكینكه به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویى‏#فصیح_الزمان_شیرازى_(رضوانى) بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 195 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:42

در خموشی همه صلح است‌، نه جنگ است اینجاغنچه شو، دامن آرام به چنگ است اینجاچشم بربند،‌گرت ذوق تماشایی هستصافی آینه درکسوت زنگ است اینجاگر دلت ره ندهد جرم سیه‌بختی تستخانهٔ آینه بر روی‌ که تنگ است اینجاطایر عیش مقیم قفس حیرانی‌ستمگذر ازگلشن تصویرکه‌ رنگ است‌اینجادرره عشق ز دل فکر سلامت غلط استگرهمه‌سنگ‌بود شیشه به‌چنگ است‌اینجاچرخ‌پیمانه به‌دور افکن یک‌جام تهی استمستی ما و تو آواز ترنگ است اینجاشوق دل همسفر قافلهٔ بیهوشی‌ستقدم راهروان گردش رنگ است اینجااز ستمدیدگی طالع ما هیچ مپرسآنچه پیش تو نگاهست خدنگ است اینجا بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 214 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:42

علیرضا بدیع : ﺟﺒﺮﯾﯿﻠﻢ ﭘﺮ ﺯﺩ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼﯾﺎﺭ ﻏﺎﺭﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼﺑﺮ ﺳﺮ ﮔﻠﺪﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ! ﺁﻩ!ﻣﺴﺠﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﺮﺗﻊ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎﯼ ﻧﻮﺑﺮ ﺍﺳﺖﭼﻮﻥ ﺣﻼ‌ﻝ ﻣﻦ ﻧﺸﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺮﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ، ﺧﺎﻣﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺍﻓﺸﺎﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﯼ ﺳﺖ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻣﺎ ﻧﻘﺎﺏ ﺍﺯ ﺷﺮﻡ ﺑﺮ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﮐﻮ ﻗﻄﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ؟ﻣﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﺎﺭﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺿﺮﺑﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺳﺠﻮﺩ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼﻭﻋﺪﻩ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﺎ: ﺭﻭﺯ ﺟﺰﺍ، ﺭﻭﯼ ﺻﺮﺍﻁﭘﺲ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﺳﻼ‌ﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ#ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ_ﺑﺪﯾﻊ بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 204 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 12:40

فریدون مشیری :

من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم

من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم

ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود

تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود

در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها

گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من

گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من

#فریدون_مشیری

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 199 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 12:40

نادر ابراهیمی :

‍ قهر،  
زبان استیصال است.

قهر،
پرتابِ کدورت‌هاست به ورطه‌ی سکوتِ موقت،
واین کاری ا‌ست که به کدورت،
ضخامتی آزارنده میدهد!

 قهر،
دو قفله ‌کردن دری ا‌ست که به اجبار،  
زمانی بعد،
باید گشوده شود!
و هر چه تعداد قفل ها بیشتر باشد،
و چفت ‌و ‌بست‌ها محکم‌تر،
اين در،
ناگزير با خشونتِ بیشتر گشوده خواهد شد!!!

 #نادر_ابراهیمی

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 213 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 12:40

شفیعی کدکنی : ای مهربان تر از برگ در بوسه های بارانبیداری ستاره در چشم جویباران آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحللبخند گاه گاهت صبح ستاره باران بازا که در هوایت خاموشی جنونمفریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریزکاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتمبیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیززین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستنددیوار زندگی را زین گونه یادگاران وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماندتا در زمانه باقی ست آواز باد و باران    شفیعی_کدکنی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 195 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 12:40

مرجان بیگی فر :

بعد از این هرچه بگویید،جوابم شعر است

شاکی ام از همه و حرف حسابم شعر است

من همان خسته ی بی حوصله ی غم زده ام

آدم بد قلقی که رگ خوابم شعر است

فکر پرواز ندارم به سرم هیچ زمان

تا که در دام شما ارزن و آبم شعر است

رنگ و رو رفته ترین کاشی معماری هام

زرق و برق و همه ی رنگ و لعابم شعر است

خشت در خشت همانی که مرا ساخته و

بیت در بیت نموده ست خرابم،شعر است

بنویسید گناهان مرا پای خودم

از عذابم چه خیالیست،ثوابم شعر است

مرجان بیگی فر

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 189 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 12:40

میرزاده عشقی : غزل «دزد پاتختی»هزار بار مرا مرگ به از این سختی استبرای مردم بدبخت، مرگ خوشبختی استگذشت عمر به جان کندن، ای خدا مُردمزدست این همه جان کندن، این چه جان‌سختی استرسید جان به لبم، هر چه دست و پا کردمبرون نشد، دگر این منتهای بدبختی استرجال ما همه دزدند و دزد، بدنام استکه دزد گردنه، بدنامِ دزد پاتختی استرجال صالح ما، این رجال خنثای اندکه از رجال دگر، امتیازشان لختی استزنان کشور ما زنده‌اند و در کفن اندکه این اصولِ سیه بختی، از سیه رختی استبمیر «عشقی» ار آسایش آرزو داریکه هر که مُرد شد آسوده، زنده در سختی است. بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : میرزاده,پاتختی», نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 261 تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 ساعت: 11:41

محمد حسین بهجت تبریزی / شهریار : چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیمخون کند خاطر من خاطره عهد قدیمچه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگردل بشکسته عاشق ننوازد به نسیمآن دل بازتر از دست کریمم یاربچون پسندی که شود تنگتر از چشم لئیمعهد طفلی چو بیاد آرم و دامان پدربارم از دیده به دامان همه درهای یتیمیاد بگذشته چو آن دور نمای وطن استکه شود برافق شام غریبان ترسیمیا به آهو روشان انس وصفا ده یاربیا ز صاحبنظران بازستان ذوق سلیمسیم و زر شد محک تجربه گوهر مردکه سیه باد بدین تجربه روی زر و سیمدردناک است که در دام شغال افتد شیریا که محتاج فرومایه شود مرد کریمنشود مرغ چمن همنفس زاغ و زغنروح را صحبت ناجنس عذابیست الیم”دولت همت سلطان قناعت خواهمتا تمنا نکنم نعمت ارباب نعیمهم از الطاف همایون تو خواهم یاربدر بلایای تو توفیق رضا و تسلیمنقص در معرفت ماست نگارا ور نهنیست بی مصلحتی حکم خداوند حکیمشهریارا به تو غم الفت دیرین داردمحترم دار به جان صحبت یاران قدیمشهریار بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 220 تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 ساعت: 11:41

مولای جان مولانا : روزها فکر من این است و همه شب سخنمکه چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟به کجا می روم آخر ننمایی وطنممانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرایا چه بوده است مراد وی از این ساختنم جان که از عالم علویست یقین میدانمرخت خود باز برآنم که همانجا فکنممرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاکچند روزی قفسی ساخته ام از بدنمای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوستبه هوای سر کویش پر و بالی بزنم کیست در گوش که او میشنود آوازمیاکدامیست سخن میکند اندر دهنمکیست در دیده که از دیده برون می نگردیا چه جانست نگویی که منش پیرهنم تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایییکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنممی وصلم بچشان تا در زندان ابداز سر عربده مستانه بهم درشکنممن به خود نامدم این جا که به خود باز رومآن که آورد مرا باز برد در وطنمتو مپندار که من شعر بخود می گویمتا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنمشمس تبریز اگر روی بمن ننماییوالله این قالب مردار بهم درشکنمشمس تبریزی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 196 تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 ساعت: 11:41

صبحسوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسیدتو نیامدیگنجشک های منتظردور خانه ی من نشستندو به هر سایه به خود لرزیدندتو نیامدیشعر از دلم به دهانماز لب هایم به دلم پر کشیدتو نیامدیشمس لنگرودی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : لنگرودی,ستارگان,سحرگاهی, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 251 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 22:52

سیمین بهبهانی : محبوبِ من! نگاه دو چشم توآشوب زای و وسوسه انگیزستمطبوع و دلپذیر و طرب افزاستخورشید گرم نیمه ی پاییزستاز روزن دو چشم تو می بینمآن عالمی که دلکش و دلخواه استافسوس می خورم که چرا دستماز دامن امید تو کوتاه استایینه ی ِ‌دو چشم درخشانتراز مرا به من بنماید باز؛یعنی شعاع مهر که در من هستاز چشم تو به سوی من اید باز...این حال التهاب به چشمت چیست؟گویی نگاه گرم تو تب داردمی بوسدم به تندی و چالکیای وای... دیدگان تو لب دارد!محبوبِ من!- دریغ- نمی دانی:هرگز مرا به سوی تو راهی نیستحاصل ز بیقراری و مشتاقیغیر از نگاه ِ گاه به گاهی نیست...من دامن سیاه شبانگاهمتو شعله ی سحرگهِ خورشیدیاز من به غیر دود نخواهد ماندخورشید من! به من ز چه خندیدی؟من دختر ترنج و پریزادمای عاشق دلیر جهانگیرممگشا به تیغ تیز، غلافم راکز وی برون نیامده می میرممن قطره های آبم و تو آتشمن با تو سازگار نخواهم شدتنها دمی چو با تو در آمیزمچیزی به جز بخار نخواهد شداما، نه، هر چه هستم و هستی باش‌دیگر نمانده طاقت پرهیزمآغوش گرم خویش دمی بگشایتا پیش پای وصل تو جان ریزم... #سیمین_بهبهانی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : بهبهانی, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 202 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 22:52

حمید مصدق :

مرا با سوز جان بگذار و بگذر

اسیر و ناتوان بگذار و بگذر

چو شمعی سوختم از آتش عشق

مرا آتش به جان بگذار و بگذر

دلی چون لاله بی داغ غمت نیست

بر این دل هم نشان بگذار و بگذر

مرا با یک جهان اندوه جانسوز

تو ای نامهربان بگذار و بگذر

دو چشمی را که مفتون رخت بود

کنون گوهرفشان بگذار و بگذر

در افتادم به گرداب غم عشق

مرا در این میان بگذار و بگذر

به او گفتم: حمید از هجر فرسود!

به من گفتا: جهان بگذار و بگذر

حمید_مصدق

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 22:52

ندانم کان مه نامهربان، یادم کند یا نه؟
فریب‌انگیز من، با وعده‌ای شادم کند یا نه؟

خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمی‌یابم
لبِ گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه؟

صبا از من پیامی ده، به آن صیاد سنگین دل:
که تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه؟

من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم اما
نمی‌دانم که بعد از من، کسی یادم کند یا نه؟

رهی، از ناله‌ام خون می‌چکد، اما نمی‌دانم
که آن بیدادگر، گوشی به فریادم کند یا نه؟

 رهی معیری

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نامهربان, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 304 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 22:52

ملک الشعرای بهار : برشو ای رایت روز از در شرقبشکف ای غنچهٔ صبح از بر کوهدهر را تاج زر آویز به فرقکامدم زین شب مظلم به‌ستوهای شب موحش انده گستراندک احسان و فراوان ستمیمطلع یأس و هراسی تو مگرسحر حشر و غروب عدمیتو شنیدی که منم برخی شب‌آری اما نه چنان ابراندودبی‌فروغ مه و نور کوکبچون یکی زنگی انگشت‌آلودماه چون بیوه‌زنان پوشیدهبه حجاب سیه اندر، همه تنسخت پوشیده جمال از دیدهتا ندانندکه پیرست آن زننجم ناهید نهان ساخته رودر پس ابر عبوس غمگینمردم چشم من اندر پی اوچون کسی کش به‌ چه افتاده نگین‌‌مانده ازکار درین ظلمت عامبه فلک برقلم تیرِ دبیرزانکه بر جای مرکب ز غمامدهر پرکرده دواتش از قیر‌مشتری بسته درین ابر سیاهسیه چهره از بیم فرجامیواندر امواج بخار جانکاهگم شده شعشعهٔ بهرامی‌‌عاشقم من به شبی میناییخوش و لیلی‌وش و هندیه‌عذارنه یکی وحشی افریقاییزشت و آشفته و مجنون کردار#ملک_الشعرای_بهار . چهار پاره ها بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : الشعرای, نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 230 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 7:32

حامد عسکری : نبودی؛ در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی !دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی !صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبیوزیدی بر لب ایوان و ایوان شد چه ایوانی !نبودی؛ بغض کردم حرف‌ها را خودخوری کردمدلم ارگ است و ارگ از خشت؛ ویران شد چه ویرانی !یکی مثل منِ بدبخت در دام نگاه تویکی در تنگیِ آغوش زندان شد، چه زندانی !هلا ای پایتخت پیر! "طا"ی دسته‌دارت کو ؟بگیرد دست من را؛ آه ! "طهران" شد چه "تهرانی"پس از یوسف، تمام مصریان گفتند: عجب مصریبماند گریه هم سوغات کنعان شد، چه کنعانیمن از "سهراب" بودن زخم خوردن قسمتم بودهبرو "گرد آفریدم" ! فصل پایان شد، چه پایانیحامد عسکری بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 2109 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 7:32